سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز

داشتم فیلم می دیدم . مادرم اشاره کرد به تلویزیون گفت :بلندش کن .

جالب بودمنم نامردی کردم صداشوتا آخر زیاد کردم...درومد گفت :دن د بلندش کن زیرشو گرد گیری کنم .

.

رفتم خونه دوستم .خواب بودم با بالشت کوبید تو سرم .بیدارشو !

منم برداشتم بکوبم تو سرش میگه :د ن د تو آدم باش نزن .آفرین

.

آش نذری پخش کردم . ما مانم میگه کاش می گفتی :صلواتیه.

پ ن پ ... وایسادم کاسه ای 2000 تومن پول گرفتم . خیلی خنده‌دار 

.

.

زنده شد  خنده دوباره به نوای پ نه پ 

دل ما شاد شد از خاطره های پ نه پ 

هر کسی هر سخنی داشت برایت بنوشت 

ذهن ما باز شد از ذهن رسای جالب بود پ نه پ 


[ دوشنبه 92/5/21 ] [ 1:13 عصر ] [ معصومه سادات مخبر ]

[ نظر ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید